یادگاری های مهشید | خاطرات مجازی مهشید | خاطرات مهشید
یادگاری های مهشید یک سایت عاشقانه و بی نظیر میباشد که دنبال کنندگان این مطالب زیبای این وبلاگ مخاطبان زیادی را به خود جلب میکند خاطرات مهشید و مهشید همنفس هم گزیده ای از این مطالب زیبای این سایت عاشقانه میباشد لطفا ازاین وبلاگ و سایت عاشقانه دیدن فرمایید
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 23 ارديبهشت 1397برچسب:, توسط مهشید |

جوانے نزد شیخ حسنعلے نخودکی آمد و گفت:

سـه قفل در زندگی ام وجود دارد و سـه کلید از شما مےخواهم.

قفل اول اینست کــه دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.

قفل دوم اینکــه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.

قفل سوم اینکـه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.

شیخ فرمود :

براے قفل اول نمازت را اول وقت بخوان.

براے قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.

براے قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.

جوان عرض کرد: سـه قفل با یک کلید ؟!

شیخ فرمود : نماز اول وقت « شاه کلید » است !

 

 

کسی که در برابر خداوند زانو می زند

می تواند در برابر هر کسی ایستادگی کند . . .

نوشته شده در تاريخ شنبه 8 ارديبهشت 1397برچسب:نامه,ای,از,سوی,پروردگار, توسط مهشید |

سوگند به روز وقتی نور میگیرد و به شب وقتی آرام میگیرد که من نه تورا رها کرده ام و نه با تو دشمنی کرده ام(ضحی1-2)

افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را به سخره گرفتی (یس30)

و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی(انعام4)

و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز برتو قدرتی نداشته ام (انبیا87)

و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان متوهم شدی ک گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری(یونس24)

و این در حالتی بود که حتی مگسی را نمیتوانستی و نمیتوانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمیتوانی از او پس بگیری(حج73)

پس چون مشکلات از بالا و پایین امدند و چشم هایت از وحشت فرو رفتند و تمام وجودت لرزید چ لرزشی, گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی...(احزاب10)

تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد بس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ,که من مهربانترینم دربازگشتن(توبه118)

وقتی در تاریکی ها مرا به زاری خواندی ک اگر تورا برهانم با من میمانی , تو را از اندوه رها کردم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی(انعام63-64)

این عادت دیرینه ات بوده است, هرگاه ک خوشحالت کردم از من روی برگردانیدی و رویت را ان طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من نامید شده ای(اسرا83)

ایا من برنداشتم از دوشت باری که میشکست پشتت؟(شرح2-3)

غیر از من خدایی برایت خدایی کرده است؟(اعراف59)

پس کجا میروی؟(تکویر26)

پس از این سخن دیگر به کدام سخن میخواهی ایمان بیاوری(مرسلات50)

چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که میبینی خود را بگیری؟(انفطار6)

مرا به یاد می آوری؟ من همانم که باد ها را میفرستم تا ابر ها را در آسمان پهن کنند و ابر هارا پاره پاره برهم فشرده میکنم تا قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی , و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن ان قطره باران نامیدی تورا پوشانده بود...(روم48)

من همانم که میدانم در روز روحت چه جراحت هایی بر میدارد و در شب روحت را در خواب به تمامی باز می ستانم تا به ان ارامش دهم و روز بعد دوباره ان را به زندگی بر می انگیزانم و تا مرگت که به سویم باز گردی به این کار ادامه می دهم(انعام 60)

من همانم که وقتی میترسی به تو امنیت می دهم (قریش3)

برگردمطمعن برگرد , تا یکبار دیگر باهم باشیم(فجر28-29)

تا یکبار دیگر دوست داشتن را باهم تجربه کنیم(مائده54)

 

 

 

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.